نگاهی واقع بینانه (Realistic Approach)
در دنیای رقابتی امروز باید این واقعیت مهم را پذیرفت که البته نه به شکل هوشمندانه بلکه به ناچار اکثر رانتها از بین رفته است. یکی از این رانتها که دیگر معنایی ندارد رانت بی نظمی موجود در حوزههای مختلف است، که به دلیل محدودیتهای منابع از بین رفته است به هر صورت ما میبایست با عینک واقع بینانهای به وضعیت موجود بنگریم.
لذا اهمیت وجود یکسری از الزامات مختلف در راستای رسیدن به نتیجه مطلوب در حرکتها، پروژهها، ساختارها و فعالیتها بیش از پیش نمایان میگردد.
از الزامات اصلی هر اقدام اصولی وجود تئورسین و به تبع آن ارائه تئوریهایی در چهارچوب ماموریت و در مسیر نیل به اهداف، برنامهها و چشم انداز مد نظر نهاد مرتبط است. برای توضیح بیشتر این موضوع بهتر است روند کار یک پروژه را متصور شویم.
یک پروژه در گام نخست معمولا بر مبنای یک ایده اولیه شروع میشود. تئورسینهای مختلف ایده اولیه را پردازش و در نهایت آن را در قالبهای تعریف شده تئوریزه مینمایند و با بررسی ایده اولیه روند فرآیندی آن پروژه را بر مبنی تئوری منتخب برنامه ریزی خواهند کرد.
در گام بعدی باید به این نکته توجه داشت که برای حرکت مطلوب، در راستای تئوریهای مصوب چه مسیری مد نظر خواهد بود، به بیان دیگر شاید بتوان گفت استراتژیهای پروژه نیز میبایست مشخص گردد.
شایان ذکر است که در تدوین استراتژیها و با نگاه برنامه ریزی استراتژیک به شکل سنتی باید نقاط ضعف و قوت درونی و همچنین تهدیدها و فرصت های بیرونی (Threats Strengths, Weaknesses,Opportunities,) یک پروژه بر اساس برنامه های استراتژی کلاسیک یا همان SWOT تحلیل شده باشد.
متاسفانه امروزه با یک باور غلط و رایج مواجه هستیم، که در یک سازمان نخست ساختارها مشخص و پس از آن به تدوین استراتژیهای سازمان پرداخته میشود. این در صورتی است که چارت سازمانی یکی از محصولات اصلی استراتژیهای تدوین شده در یک سازمان است.
به عنوان مثال اگر شخصی در نظر دارد که به سفر برود، در گام اول میبایست متناسب با امکانات و شرایط مقصد نهایی خود را مشخص و پس از آن به ترتیب مسیر، وسیله نقلیه مد نظر را انتخاب کند.
این یک عملکرد نادرست است که شخص در گام نخست وسیله نقلیه را انتخاب و سپس مقصد خود را معین کند. چراکه لزوما با هر وسیله نقلیهای نمیتوان به هر مقصدی سفر کرد، زمانیکه یک فرد قصد سفر به نقاط کویری را دارد میبایست وسیله نقلیه خود را با توجه به شرایط مقصد و مسیر انتخاب نماید یا برای سفر به جزیره کیش باید از مسیر هوایی و هواپیما استفاده نماید. در نتیجه میبایست اول مقصد معلوم و بر اساس آن مسیر حرکت و وسیله نقلیه انتخاب شود.
در گام بعد، پس از آنکه چارت سازمانی مشخص شد و ساختار اجرایی معین گردید، طبیعتا سازمان تمایل به حرکت رو به جلو خواهد داشت.
شوربختانه امروزه ما از یک الزام مهم بنام کانسپت در ساختارها، نهادها و پروژههای سازمانی کشور غافل هستیم. یک سازمان یا یک نهاد میتواند یک خانواده، یک تشکل، دانشگاه، تیم ورزشی، کشور، دولت و …. باشد، همه اینها میبایست خود را در قالب یک کانسپت همه جانبه ارائه کنند.
در واقع یکی از مفاهیمی که در اکثر حوزهها به آن کم توجهی میشود مفهوم کانسپت یا حرکتهای محتوا محور است. همه شئون یک اتفاق باید در قالب یک کانسپت محوری باشد، اگر بخواهیم کانسپت را در زندگی انسانها تعریف کنیم به معنای واقعیِ زندگی هر فرد خواهیم رسید. این همان است که تاکید میشود، هر کسی در طول عمر خود قاعدتا باید به دنبال معنای زندگیاش باشد. چرا که این کانسپت یا معناست که همه مناسبات دیگر و مرتبط را در زندگی هر فرد شکل میدهد.
زمانیکه وارد کمپانی مرسدس بنز میشوید کانسپت را در تمام شئون آن اعم از اهداف، برنامهها، لوگو کمپانی، سر در کمپانی، رنگ سازمانی، تخصص نیروی انسانی، ورودیهای آموزشی، مناسبات سازمان، دیزاین و محصول نهایی خواهید دید، به بیان دیگر کانسپت بصورت یکپارچه در تمام این مجموعه جاری است.
پس از معین شدن کانسپت و در گام بعدی سازمان یک سری مدل جهت اجرا طراحی میکند. به بیان دیگر زمانی که در یک سازمان کانسپت وجود داشته باشد گامهایی برای انجام فعالیتها، بر مبنی یک سری از مدلها برداشته و شروع خواهد کرد.
میتوان اینگونه جمع بندی کرد که در فاز اجرایی یک پروژه پس از ارائه و انتخاب تئوری، توسط تئورسینها، تدوین استراتژی و تعیین ساختار، وجود مدل و به تبع آن برنامه ریزی و اجرای تاکتیکهای مختلف الزامیست.
نگاهی پویا (Dynamic)
اما کار در این نقطه به پایان نمیرسد، قدم بعدی داشتن یک نگاه داینامیک و پویاست تا سازمان با استفاده از آن خیلی سریع و چابک (Agile) در قالب یک بستر سیستماتیک (systematic) به شکل یک پارچه (Integrated)، هم افزا (Synergic) و انعطاف پذیر(flexible) حرکت نماید.
ممکن است در طول این مسیر خودِ کانسپت هم پختهتر وکاملتر شود و چه بسا تغییر کند و در همین راستا سازمان نیز تغییر پیدا کند و به شکل داینامیک وار برنامهها بصورت خودکار بروز و مدلها Customize شود. در نتیجه با داشتن نگاه پویا و داینامیک سازمان در مسیر پیشروی و موفقیت قرار خواهد گرفت.
حال باید به این مهم هم توجه داشت، زمانیکه گفته میشود برای انجام یک پروژه ساختار لازم است، بصورت موازی موضوع توانمند سازی نیروی انسانی نیز مطرح میگردد. بدین معنا که سازمان علاوه بر آگاهی از توانمندیهای نیروی انسانی خود، در راستای توانمند و بهرهور ساختن هرچه بیشتر آنها نیز دورههای آموزشی هدفمند در جهت استراتژیهای سازمان را نیز برگزار نماید.
نگاهی آینده پژوهانه (Futuristic)
دیگر موضوعی که امروزه به اشتباه در سیستم آموزشی کشور باب شده این است که متاسفانه دانشگاهها هنوز خیلی به عرصه تخصصی- اجرایی وارد نشدهاند و برای افراد در دانشگاهها تنها دریافت مفاهیم علمی میسر است.
نقش آفرینی کمرنگ دانشگاهها در حوزههای تخصصی- اجرایی، محصولی جز نافرجامی در فعالیتهای مختلف نخواهد داشت. چرا که یک فرد پس از اتمام دوره تحصیلات عالیه و دریافت مدرک فارغالتحصیلی، در زمان آغاز یک فعالیت یا پروژه حتی با داشتن اشراف کامل بر مبانی تئوریک دانشگاهی متوجه این مهم خواهد شد که هیچ تجربهای در حوزه مبانی تخصصی- اجرایی را ندارد.
فرد پس از گذشت مدتی در یک سیستم بسته که قطعا محکوم به فناست، تجربیات خود را تبدیل به مدل کرده و نام آن را دانش میگذارد. اگرچه تجربه در انجام هر فعالیتی یک رکن بسیار مهم بشمار میرود، اما لزوما به تنهایی کافی نخواهد بود.
دقیقا در همین زمان است که جای خالی یک ارتباط صحیحِ سیستماتیک بین مبانی تئوریک دانشگاهی و فعالیتهای اجرایی در سیستم آموزشی کشور حس خواهد شد. بدیهی است که از یک طرف وجود یک نگاه آینده پژوهانه و تزریق مداوم دانش روز دنیا به سیستم آموزشی کشور است که میتواند نتیجهای مطلوب را به ارمغان آورد. و از طرف دیگر آنکه برنامههای آموزشی بر مبنای نیازهای واقعی طراحی و اجرایی شود و نه به شکل روتینهای متداول (با پارادایم فشاری)
نگاهی شفافگرا (Transparent)
اصولا سازمان در زمانیکه که تصمیم بر پیشرفت دارد طبیعتا باید خود را از یکسری رانتهای مختلف همانند رانت پنهان کاری محروم نماید.
سازمان کم کم باید به فعالیت و انجام امور در فضاهای شیشهای عادت کند و خود را با این فضا تطبیق دهد زیرا دنیای امروز دنیای شفافیت (Transparecy) و عریانی اطلاعات و فعالیتهاست .
نگاهی فرآیند گرا (Process-oriented)
موضوع بعدی بحث پاسخگویی است، متاسفانه ما در اکثر ارکان کشور، دولت، سازمانها و شرکتها با پدیده نادرستی با نام ساختار وظیفهای مواجه هستیم. ساختارهای وظیفهای اصولا برای انجام و به ثمر رساندن پروژهها کافی نیستند، بالاخص پروژههایی که ممکن است با اتفاقات روز دنیا دچار تغییرات مختلف شود.
ما درجهان امروز ملزم به یاد گیری اجرای نگرش فرآیند گرا هستیم، چرا که این نگاه فرآیند گرا است که میتواند فرد را در انجام صحیح ماموریت منتهی به نتیجه مطلوب یاری نماید. به بیان دیگر فرد میبایست ماموریتش را به درستی انجام دهد نه اینکه صرفا انجام وظیفه کند.
گرچه در این مقال به شکل کلی ضرورت نگاه معناگرایانه (Conceptual) مورد بررسی قرار گرفت ولی نیاز است که این دیدگاه در همه صنایع و نهادها از نهادهای کوچکی همانند خانواده گرفته تا صنایع بنیادین مانند صنعت مبلمان کشور نیز، که هم اکنون عملا در بخشهایی از آن دیدگاه سنتی حاکم است اعمال گردد؛ مادامی که این تغییر پارادایم صورت نگیرد نمیتوان انتظار تغییر و تحولی شگرف داشت.
لازم است که دست اندرکاران این حوزه سیاستها و بسترهایی را پیاده سازی کنند تا ضمن حفظ هویت، ارزشها و فرهنگ اصیل کشورمان، نگرشها و دستاوردهای بروز این صنعت در فضای ملی و بینالمللی در کلیه مراحل از ایده و طراحی تا اجرا بکار گرفته شود. از طرف دیگر بخشهای مختلف صنفی و صنعتی حوزه مبلمان و دکوراسیون به عنوان بخش خصوصی کشور نیز از این قاعده مستثنی نیستند و میبایست نگرش و رویکرد خود را با این موضوع سازگار نمایند.
امید است در آیندهای نه چندان دور شاهد آن “تحول شگرف در حوزه صنعت مبلمان کشور” باشیم.
این شماره از نشریهء دکومان در چندین مقاله موضوع (Concept) را از زوایای دیگری مورد بحث و بررسی قرار داده است.
………………………….
وصال او ز عمر جاودان به
خداوندا مرا آن ده که آن به
………………………………….
رامین سمیع زاده
عضو هیأت مدیره و
دبیر انجمن صنفی مبلمان و دکوراسیون